جملات ناب , گفتنی ها ، گفتنی های زیبا ، گفتنی های جالب

گفتنی های جالب ، گفتنی های ناگفته ، گفتنی ها گفتمی ، گفتنی ها ، گفته های بزرگان ، گفتارود ، گفته بودم زندگی زیباست - گفته های زیبا ، گفتار بزرگان

جملات ناب , گفتنی ها ، گفتنی های زیبا ، گفتنی های جالب

گفتنی های جالب ، گفتنی های ناگفته ، گفتنی ها گفتمی ، گفتنی ها ، گفته های بزرگان ، گفتارود ، گفته بودم زندگی زیباست - گفته های زیبا ، گفتار بزرگان

نظر حکیم ارد بزرگ پیرامون کتاب سپیده عشق چگونه است ؟

درود
میخواستم نظرتون در مورد رمان سپیده ی عشق [نوشته سپیده صادقی] بدونم



پاسخ حکیم ارد بزرگ :
حکیم ارد بزرگ hakim orod bozorg

رمان زیبا و خواندنی بود .
در همین جا بر خود لازم می دانم از همه نویسندگان محترمی که در نوشته های خود، یادی از اُرد می کنند سپاسگذاری نمایم .




منبع مطلب بالا آدرس زیر است :

http://www.hakimorodbozorg.com/?p=763&cpage=2#comments





برچسب‌ها: حکیم ارد بزرگ, نظر حکیم ارد بزرگ در مورد کتاب سپیده عشق, کتاب سپیده عشق نوشته سپیده صادقی, پاسخ های حکیم ارد بزرگ, hakim orod bozorg

پاسخ حکیم ارد بزرگ به پرسش های همگانی


حکیم ارد بزرگ / بزرگ شیروان / ارد / حکیم ارد / ارد حکیم /  Hakim Orod Bozorg


نمی خواهم اسم پدر بزرگ شوهرم بر روی فرزندمان باشد
معنای آرم روی لباس حکیم ارد بزرگ چیست ؟
رابطه ی زیاد خوب و نزدیکی با خانوادم ندارم
دختری 17 ساله ام که دچار افسردی شده ام
آیا شهرت ، آرامش را زندگی آدم می گیرد ؟
به نظر شما موجود فضایی وجود داره ؟
عاشق دوست دوران کودکی ام هستم
مرا نصیحت کنید ؟
با سردرگمی هایم چه کنم ؟
با خیالات منفی و عدم پایداری در کارهایم چه کنم ؟
اگر آرزویی برایت در اوج امیدواری ، تبدیل به سراب شد
با غربت بیرونی و گمگشته ی درونی ام چه کنم ؟
ذهن آدم چقدر می تواند در زندگی واقعیش تاثیرگذار باشد ؟
پس از خواستگاری سر سنگین شد
یه بار ازدواج کردم و ضربه خوردم دیگه از ازدواج می ترسم
آیا دوستی با نارفیق گویای کمبود ماست ؟
به من کمک کنید تا بتونم عقایدم را برای خانوادم قابل درک کنم ؟
کمک استاد در هنگام آزمون
پنج سال ارتباط تلفنی ، با کسی که هرگز ندیدمش
جمله ایی از حکیم ارد بزرگ در کارگاه تولید لوازم ورزشی
احساس ترس و حسادت بر وجودم چنگ میزند
خجالت می کشم آشتی کنم
پس از 30 سال زندگی مشترک دیگر غرغر همسرم را نمی توانم تحمل کنم
چه کار کنم تا فکر و خیالم از این رویایی محال پاک شود ؟
پسرم به دنبال اخبار هولناک و حوادث است
فاصله طبقاتی و ازدواج
خانواده ام به من ، توجه ای ندارند
اعتیاد امید یک خانواده
چگونه آسودگی فکری پیدا کنم؟
پسری رو میخوام که بیکاره، تلفنم رو جواب نمیده تازه با دخترای دیگه در ارتباطه
چطوری میشود به یک زن اعتماد کرد؟
استاد چطور محکم و قوی باشم تا هدفمند جلوبرم ؟
نظر حکیم در مورد گیاهخواری چیست ؟
از کمبود اعتماد به نفس رنج میبرم
چگونه میتوان رنج کشیدن را کاهش داد؟
آیا طلاق بگیرم و با عشق دوران نوجوانی ام ازدواج کنم ؟
حکیم بزرگ آیا مانند شما دانا می شوم ؟
چرا از تنهایی و غربت در کشورتان نوشتید؟
آیا حرف رمال ها و فالگیرها درست است ؟
چگونه موفقیت انسان تضمین می شود ؟
نمی دانم از زندگی چه می خواهم ؟!
نیکی چو از حد بگذرد نادان خیال بد کند
نظر حکیم ارد بزرگ پیرامون کتاب سپیده عشق چگونه است ؟
نمی خوام حسرت عشق قدیمی خودمو بخورم
دچار بی تصمیمی هستم چه کنم ؟
عاشق هم بازی دوران کودکی ام هستم
چرا من جسارت و توانایی ابراز علاقه به کسی را ندارم ؟
به من و همسرم پندی دهید
چرا مردها با اینکه زن دارند باز هم به زنها نگاه می کنند ؟
نظرتان درباره علم به آینده چیست؟
با دلواپسی و افکار نگران کننده چه کنم ؟
آدمها رو چطور میشه شناخت ؟
با بی عدالتی محل کارم چه کنم ؟
حکیم بزرگ که وقت ندارند پس چه کسی جواب میده ؟
چگونه می توان مهربان شد و صبور بود
با نامزدم مشکل پیدا کرده ام ، نه راه پس دارم نه راه پیش
نگاه شما به آینده چگونه است ؟ مثبت یا منفی ؟
آیا میتوانم بزرگترین فوتبالیست تاریخ شوم ؟
چگونه در برخورد با مسایل زندگی راحت بگیریم و عمل کنیم ؟
حکیم بزرگ چطور جوان بمونیم و کمتر پیر بشیم ؟
در صدد انتقام از دشمنانم هستم
دامادی که زن و فرزند ، برایش مهم نیستند
دوستان از دشمن بدتر ...
هنوز از همسرم به شکل رسمی جدا نشده ام اما ...
از کمبود اعتماد به نفس رنج می برم
عاشق فردی هستم آیا بهش میرسم ؟
با حسادت دیگران چه کنم ؟
آزار و اذیت اجنه ی به اسم میلخک
چگونه اعتماد به نفسم را بدست آورم ؟
چرا هر کسی رو دوست دارم ترکم می کنه ؟
خواستگار اینترنتی دارم به خانواده ام بگویم ؟
چه کاری کردن از نظر منطقی صحیح است ؟
فرزند کوچک خانواده ام و همه به من زورگویی می کنند
تا کی باید تحمل کرد ؟
نظر حکیم ارد بزرگ پیرامون هنر چیست ؟
نظر شما در مورد نژادپرستی چیست ؟
آزار دیگران باعث شده از اهدافم دور بشوم حالا چکار کنم ؟
با زندگی چیکار کنیم که باشکوه بشه؟
من چطوری باید گذشتم رو فراموش کنم؟
احساس عقب افتادگی میکنم چه کنم ؟
می ترسم ! چه کنم ؟
از خجالت متنفرم اما خودم خجالتی شده ام
چکار کنم مدام سرکار هستم و از خانوده ام دورم ؟
چکار کنم هرکاری می کنم باز شکست می خورم ؟
چکار کنم شیفته من بشود ؟
چطور از عمق وجودم از کسانی که اذیتم کرده اند بگذرم ؟
اگر همسر دلخواهم گیرم نیاد ...؟
نظر شما راجع به عشق چیست؟
اگه در آینده عاشق بشم باید جکار کنم ؟
کمکم کنید که بی تفاوت باشم
حکیم ارد بزرگ از زندگی خصوصی خودتان بگویید
نظر شما در مورد اینترنت چیست ؟
معنای مهر چیست ؟
چکار کنم تا از دست خودم و بخت شومم خلاص شوم ؟
چکار کنم پسری که 5 ساله با هم دوستیم بیاد خواستگاریم ؟
آیا مهربانی دارای تعریف یگانه ی است ؟
با نامزدم سوءاستفاده کننده ام چه کنم ؟
حکیم ارد بزرگ چه طور میتوانیم کسی را مهربان کنیم ؟
برادرم اذیتم می کنه چکار کنم ؟
زندگی یک نعمت است یا یک جبر و زور ؟
چرا با اینکه خودم غمگینم اما دوست دارم دیگران را شاد کنم ؟
چرا ما ایرانیان مرده پرست هستیم ؟
با مرگ پدرم می خوام بمیرم به نظر شما چکار کنم ؟
چرا اولین فرگرد "کتاب سرخ" مهربانی و آخرینش غم است ؟
چرا مهربان باشم ؟



برچسب‌ها: جواب حکیم ارد بزرگ به سئوالات, کتاب سرخ RED BOOK, پرسش و پاسخ با حکیم ارد بزرگ, گفتگو با حکیم ارد بزرگ

آغاز تمدن


درآغاز مردمان پراکنده می زیستند و پوشش از برگ می ساختند و خورش آنان از گیاه و میوه درختان بود. کیومرث پادشاه نخستین جهان مردمان را گرد کرد و به فرمان خود درآورد و آئین شاهی را بنیاد گذارد و مردم را به خورش و پوشش بهتر رهبری کرد. سیامک بدست فرزند اهریمن کشته شد و امان نیافت تا در این راه گامی بردارد. هوشنگ ‌اما هوشنگ پادشاهی هوشمند و بینا دل بود و به آبادانی جهان کمر بست.


هوشنگ

نخستین کسی بود که آهن را شناخت و آن را از دل سنگ بیرون آورد. چون بر این فلز گرانمایه دست یافت پیشه آهنگری را بنیاد گذاشت و تبر و اره و تیشه از آهن ساخت. چون این کار ساخته شد راه و رسم کشاورزی را آغاز نهاد. نخست به آبیاری گرائید و با کندن جوی ها آب رودخانه را به دشت و هامون برد. آنگاه بذر افشاندن و کاشتن و درودن را به مردمان آموخت و مردان کارآمد را به برزگری گماشت. بدین گونه کار خورش مردم به سامان رسید و هرکس توانست در خانه خود نان فراهم کند. درکیش و آئین و یزدان پرستی، هوشنگ پیرو نیای خود کیومرث بود. گرامی داشتن آتش و نیایش آن نیز از زمان هوشنگ آغاز شد، چه نخست او بود که آتش را از سنگ پدید آورد.


پدیدار شدن آتش

‌و آن چنان بود که یک روز هوشنگ با گروهی از یاران خود به سوی کوه می رفت. ناگاه از دور ماری سیاه رنگ و تیز تاز و هول انگیز پدیدار شد. دو چشم سرخ بر سرداشت و از دهانش دود برمی خاست. هوشنگ دلیر و چالاک بود. سنگی برداشت و پیش رفت و آنرا به نیروی تمام بسوی مار پرتاب کرد.

مار پیش از آنکه سنگ به وی برسد از جا برجست و سنگی که هوشنگ پرتاب کرده بود به سنگی دیگر خورد و هر دو در هم شکستند وشراره های آتش به اطراف جستن کرد و فروغی رخشنده پدید آمد.

هرچند مار کشته شد اما راز آتش گشوده شد. هوشنگ جهان آفرین را ستایش کرد و گفت این فروغ، فروغ ایزدی است. باید آنرا گرامی بداریم و بدان شاد باشیم.

چون شب فرا رسید فرمان داد تا بهمان گونه شراره از سنگ جهاندند و آتشی بزرگ برپا کردند و به پاس فروغی که ایزد بر هوشنگ آشکار کرده بود جشن ساختند و شادی کردند. می گویند «جشن سده» که نزد ایرانیان قدیم بسیار گرامی بود و بهنگام آن آتش می افروختند از آن شب به یادگار مانده است.

کوشش هوشنگ به اینجا پایان نگرفت. فرّه ایزدی با وی بود و او را بر کارهای بزرگ توانا می کرد. هوشنگ بود که دام های اهلی را چون گاو و خر و گوسفند از دام های نخجیری چون گور و گوزن جدا ساخت، تا هم مایه خوراک مردمان باشند و هم در ورزیدن زمین و کشاورزی بکار آیند. از جانوران دونده آنها را که چون سنجاب و قاقم و روباه و سمور پوست نرم و نیکو داشتند برگزید تا مردمان پوست آنها را برخود بپوشند. بدینگونه هوشنگ عمر خود را به کوشش و اندیشه و جستجو برای آبادانی جهان و آسایش مردمان بکار برد و جهان را آبادتر از آنچه به وی رسیده بود به طهمورث سپرد.


طهمورث

طهمورث کارهای پدر را دنبال کرد و بردانش و آگاهی مردمان افزود. او بود که نخست رشتن پشم بره و میش را به مردمان آموخت و آنان را به بافتن جامه و فرش راهنما شد. او بود که سبزه و کاه و جو را خورش دام های اهلی قرار داد. جانوران شکاری را نیز نخست او برگزید: از ددان رمنده یوز و سیاه گوش را و از پرندگان تیز چنگ باز و شاهین را او رام کرد و شیوه تربیت آنان را برای شکار او به مردمان آموخت. ماکیان و خروس را نیز او به خانه ها آورد. با دیوان و با آفت های جهان ستیزه کرد و آنها را درهم شکست و فرو نشاند. نوشتن خط نیز از زمان وی آغاز شد. با این همه هنوز دانش مردمان فراوان نبود و آموختنی بسیار بود. طهمورث جای به جمشید سپرد و جمشید بود که به کمک فرّه ایزدی و نیروی اندیشه اش آئین زندگی را رونق بخشید و دانش های نوین به مردمان آموخت. جمشید جمشید با فرّ و شکوه بسیار به تخت نشست و برهمه جهانیان پادشاه شد. دیو و مرغ و پری همه در فرمان او بودند و درکنار هم به آسایش می‌زیستند. جمشید هم شهریار بود و هم موبد. کار دین و دولت هر دو را هرمزد بدست وی سپرد.

نخستین کاری که جمشید پیش گرفت ساختن ابزار جنگ بود تا خود را بدانها نیرو ببخشد و راه را بر بدی ببندد: آهن را نرم کرد و از آن خود و زره و جوشن و خفتان و برگستوان ساخت. پنجاه سال درین کوشش برآورد وگنجینه ای از سلاح جنگ فراهم ساخت.

آنگاه جمشید به پوشش مردمان گرائید و پنجاه سال نیز درآن صرف کرد تا جامه بزم و رزم را فرهم آورد. از کتان و ابریشم و پشم جامه ساخت و همه فنون آنرا از رشتن و بافتن و شستن و دوختن به مردمان آموخت.

چون این کار نیز به پایان آمد جمشید پیشه های مردم را سامان داد و اهل هر پیشه را گرد هم جمع کرد. همه مردمان را به چهار گروه بزرگ بخش کرد: یکی مردان دین که کارشان پرستش کردگار و کارهای روحانی بود. اینان را در کوه جای داد.* دیگر مردان رزم که آرادگان و سربازان بودند و کشور به نیروی آنها آرام و برقرار بود. سوم برزگران که کارشان ورزیدن زمین و کاشتن و درودن بود و به تلاش و کوشش خود تکیه داشتند و به آزادگی می زیستند و مزد و منت از کسی نمی بردند و جهان به آنان آباد بود. چهارم کارگران و دست ورزان که به پیشه های گوناگون وابسته بودند.

جمشید پنجاه سال نیز در این کار بسرآورد تا کار و پایگاه و اندازه هرکس معین شد. آنگاه جمشید در اندیشه خانه و ساختمان افتاد و دیوان را که در فرمان او بودند گفت تا خاک و آب را بهم آمیختند و گل ساختند و آنرا در قالب ریختند و خشت زدند. سنگ وگچ را نیز به کمک خواستند و خانه و گرمابه و کاخ و ایوان بپا کردند.

چون این کارها فراهم شد و نیازهای نخستین برآمد، جمشید در اندیشه آراستن زندگی مردمان افتاد: سینه سنگ را شکافت و از آن گوهرهای گوناگون چون یاقوت و بیجاده و فلزات گرانبها چون سیم وزر بیرون آورد تا زیور زندگی و مایه خوشدلی مردمان باشد. آنگاه در جستجوی بوی های خوش برآمد و برگلاب و عود و عنبر و مشک و کافور دست یافت.


عید نوروز

بدینسان جمشید با خردمندی بهمه هنرها دست یافت و برهمه کار توانا شد و خود را درجهان یگانه دید. آنگاه انگیزه برتری و والاتری در او بالا گرفت و در اندیشه سیر در آسمان ها افتاد: فرمان داد تا تختی گرانبها برای وی ساختند و گوهر بسیار درآن نشاندند. جمشید برآن نشست و سپس به دیوان که بنده او بودند فرمان داد تا تخت را از زمین برداشتند و بسوی آسمان برافراشتند. جمشید درآن چون خورشید تابان بود و در هوا سیر می کرد. این همه را به نیروی فرّه ایزدی می کرد. جهانیان از شکوه و توانائی وی خیره ماندند. گردآمدند و بر بخت و فرش آفرین خواندند و براو گوهر افشاندند و آن روز را که نخستین روز فروردین ماه بود "نوروز" خواندند و جام و می خواستند و به شادی و رامش نشستند. هرسال آن روز را جشن گرفتند و شادمانی کردند. «عیدنوروز» از اینجا پدید آمد.

جمشید سیصد سال بدینسان پادشاهی کرد. درین مدت مردم از رنج و مرگ آسوده بودند.وی چاره دردمندی و بیماری و راز تندرستی را پدیدار کرده و به مردمان آموخته بود. در روزگار جمشید جهان آرام و شادکام بود و دیوان بنده وار در خدمت آدمیان بودند. گیتی پراز نوای شادی بود و یزدان راهنما و آموزنده جمشید بود.

______________________________________________________________

* ایرانیان در زمان های بسیار کهن معبد و مسجد نداشتند و آفریدگار را در فضای باز و بربلندی ها و فراز تپه ها و کوه ها پرستش می کردند 

 

  http://30min.mastertopforum.net/viewtopic.php?t=127